درباره ی وبلاک
ز تو اي خدا نکردم من بي حيا حيايي
همه من وفا بديدم تو هميشه بي وفايي
مگر وقت راز و نياز من است
که آشوب اين مرغ دل در تن است
دل چو بستي روي هر بي سرو پا
کرده اي بازش سوي يکتا خدا
تا که بشنيدي اذان از جا بخيز
کن وضو بهر نمازت اي عزيز
شاد بودن با گنه غم را بيافزايد ولی
از گنه گر کم کني شادي فزون تر ميشود
شاد بودن هنر است ، شاد کردن هنری والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش
که چو یک شکلک بی جان شب و روز
بی خبر از همه خندان باشیم
بی غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد
شاد بودن هنر است گر به شادیه تو دلهایه دگر باشد شاد
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
منبع:elahe-sher.blogfa.com